۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

20 اسفند88

سلاااااااااااااااااااااااااااام

من اومدم ... آناشید جون برگشت..

یه عالمه حرف دارم ... بعد از تولدم کلی بزرگ شدم .

خانومی که شما باشین ،این روزا خوابم خیلی کم شده یعنی در طول روز یه نیم چرت میزنم و تموم.

مدیر برنامه هام گفته :
صبح تا ساعت 8  5/8 لالا
5/8 تا 5/9 صبحونه ...البته همش مشغول خوردن نیستم ... از این یک ساعت ، 50 دقیقه دق میارم ده دقیقه غذا میخورم.
5/9 تا 11 بهم ریختن کابینتهای مامان بزرگ -همراه با تمرین مسابقه دو سرعت
11 تا 5/11  انفجار اتاق خاله لی لی - این عروسکای خیر ندیده ی  خاله لی لی شکمشون خوب کار میکنه ...هی باید برم مامان بزرگ رو صدا کنم که اینا پیف کردن بیاین بشورینشون
5/11 تا 5/12 برنامه رنگین کمون (تازگیا میشینم پای تلویزیون) همراه با بچه ها داد میزنم بَــــــــــــــــــــــــــــــــــــله.. بعدم باهم دست میزنیم ... مهم نیست موضوعش چی باشه. بازم کابینتهای مامان بزرگ... اصلا من نمیفهمم این همه جای خالی وسط آشپزخونه واسه چی همه ی ظرفا رو میچپونن تو سوراخ سمبه ها ... سختمه هی درشون بیارم خب...والللللللللللللللللللللا ... با این نوناش
5/12 تا 1 چُرت مرغوب
1تا 5/1 ایندفعه چون گشنمه  فقط 45 دقیقه دق میارم ...
5/1 تا 2 سرکشی مخفیانه به اتاق دائی حامد و تمرین الو با اون تلفن خوشگله دائی درعین آمادگی کامل برای بستن فلنگ احتمالی
2تا 4  بدو بدو بدو بدو بدو بدو بدو بدو بدو بدو بدو بدو بدو بدو بدو بدو بدو بدو 
و بلاخره ساعت 4 : یوهـــــــــــــــــــــــــو مامانی اومـــــــــــــــــــــــــــــــــــد
دوباره مراسم انفجار اتاق خاله لی لی و کابینتها به میمنت ورود مامانی

آها راستی عکسام حاضر شد ...


نمایشگاه لثه و دندان 1388

یه ذره شهر شلوغ شد گفتیم یه خودی نشون بدیم غلاف کنن ملت ... گیسا رو بیا



یه سر رفتیم باغ و بستون قاطی کفشدوزک ها ...



سره سره به لیست علاقه مندیهام اضافه شده و بعد از اعوجاج کامل ستون فقرات بابا الان بدون کمک سر میخورم میام پائین... یک هفته اس که بوس میفرستم ... تازگیها موقع نانای دستامو با دقت نگاه میکنم (خیلی به رقص حساسم)

ضمنا مرده شور blogspot  رو ببرن که دوتا عکس نمیشه دانلود کنیم




۵ نظر:

Arad گفت...

قربونت برم چقدر شیطون شدی تو خشگلم با اون موهای خشگلت ....آراد هم موهاش اینقدر بلند شده همه میگن موهاشو نزن فرفری شده
بوس بوس

مامان آرين و آرتين گفت...

آناشيد قشنگم عكسهات خيلي ناز شدن ! خودت هم كه مثل يك فرشته كوچولو مي ماني ! براي تو و مامان مهربونت در سال جديد بهترين و زيباترين آرزوها رادارم !

سمانه مامان پويا گفت...

آناشيد خوشگلم سال نو مبارك باشه. ايشالا كه هر روزت بهاري و سبز باشه.عكسهاتم مثل هميشه عالي بودن. بوس بوس.

لعیا مامان رایان گفت...

اناشید خوشگلم خیلی عکسات خوشگل بودن. راستی عیدت مبارک باشه عزیزم .امیدوارم که سال خیلی زیبایی در کنار مامان و بابا پیش رو داشته باشی.
مامانش بابا نمیخواهی وبش و به روز کنییییییییییییییییی.دخملت داره بزرگ میشه.ببوسش

مرمری(مامان کامیار) گفت...

آناشید جون و مامان مهربونش مرسی که به وبلاگ ما سر زدید! عیدتون هم مجددا مبارک باشه! عکسات خیلی قشنگن ماشالا رشد موهاتم خوب شده خاله(چشمک!) میبوسمت